طبيب عشق
طبيب عشق
طبيب عشق
دل با كه بگويم كه مرا يارى نيست
جز تـــــــــو اى روحِ روان هيچ مددكارى نيست
غم عشق تو به جان است و نگويم به كسى
كه در اين بــــــــاديه غمزده غمخوارى نيست
راز دل را نتوانــــــــــــــــــم به كسـى بگشايم
كه در اين ديــــــــــــر مغان رازنگهدارى نيست
ساقى از ساغـــــر لبـــــريز ز مـــى دم بـربند
كه در اين ميكـــــده مىزده هشيارى نيست
درد من عشق تــــــو و بستر من، بستر مرگ
جز تواَم هيچ طبيببــــــى و پــــــرستارى نيست
لطف كن لطف و گـــــــذر كن به سر بـــالينم
كه به بيمــــــــــارى من ،جان تو! بيمارى نيست
قلم سرخ كشم بر ورق دفتر خويش
هان كه در عشق من و حسن تو گفتاري نيست
منبع:www.imam-khomeini-isf.com
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}